جدول جو
جدول جو

معنی پویه دویدن - جستجوی لغت در جدول جو

پویه دویدن
(وِ)
ضباح. ضبح. رقص. رقص. رقصان. فرار. فرّ. شطف و شطوف. مفر. وقصه. عسل و عسلان. (منتهی الارب). رمل. (صراح). خبب: ارتجح البعیر، جنبید شتر در پویه دویدن. (منتهی الارب). ارقال، پویه دویدن شتر. رجوع به پویه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ دَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی پویه دویده: مهمزی، پویه دویدگی اسپ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَدد)
پویه دوان: فرّار، سخت گریزنده و پویه دونده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ)
صفت بیان حالت، پویه دونده: فرره، بسیار گریزنده و پویه دوان. (منتهی الارب). رجوع به پویه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ صْوْ)
دویدن به حضور. به شتاب رفتن. برابر کسی یا به سوی مقابل شتافتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش دویدن
تصویر پیش دویدن
دویدن بحضور برابر کسی شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار